پیرمرد و پسرک واکسی
بسم الله الرحمن الرحیم
پیرمرد هربار که می خواست اجرت پسرک واکسی کر و لال را بدهد ، جمله ای برای خنداندن او روی اسکناس می نوشت.این بار هم همین کار را کرد.پسرک با اشتیاق ، پول را گرفت و جمله ای را که پیرمرد نوشته بود،خواند. روی اسکناس نوشته بود:«وقتی خیلی پولدار شدی،به پشت این اسکناس نگاه کن.» پسر با تعجب و کنجکاوی ، اسکناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه کند.پشت اسکناس نوشته شده بود:«کلک! تو که هنوز پولدار نشدی!»
پسرک با صدای بلند خندید؛هرچند صدای خنده خود را نمی شنید.
کتاب:"داستان های حکمت آموز"
نویسنده:محمدغلامی
ناشر:بوستان کتاب
جالب بود
ممنون...
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده اند: هر که مومنی را شاد کند، مرا شاد کرده و هر که مرا شاد کند، خدا را شاد کرده. (اصول کافی،جلد4،ص559)